سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سرزمین یکی یه دونه

 
 
تاریخ :  پنج شنبه 91/12/10
نویسنده :  حاجی پور

رخصت دیدار

شادم از آنکه توئى مونس وغمخوار مرا

من بیمایه کجا قابل دیدار توام؟

روز وشب حسرت دیدار تو در دل دارم

چه غم از طعنه ى اغیار من دلشده را

اى گل سر سبد حسن ز تو کم نشود

تو بیک نظره کنى اى ولى مطلق حق

(ملتجى) در همه احوال دعایش اینست

 

نبود غیر تو با هیچکسى کار مرا

تو مگر لطف کنى رخصت دیدار مرا

ترسم آخر بکشد حسرت بسیار مرا

تا توئى در همه جا یار ومدد کار مرا

برهانى اگر از سرزنش خار مرا

مورد مغفرت خالق غفار مرا

بده اى دیده ى حق دیده بیدار مرا

طبیب دردمندان

هیچکس غیر از تو نگشاید گره از کار ما

حال ما باشد وخیم وکارمان سر در گم است

اى طبیب دردمندان یک سراغ از ما بگیر

عامل قرب بتو اخلاص باشد در عمل

ما غریب وبینوا ودردمند ومضطرب

روز تار وتیره تر از شام یلدا تا بکى؟

دست غیبى تو یابن العسکرى از آستین

سر کنى باید تو در زندان غیبت تا بکى؟

(ملتجى) داند چرا دلهاى ما تاریک شد

 

بهتر از هر کس تو آگاهى بحال زار ما

رحم کن بر حال ما اصلاح فرما کار ما

تا شفا یابد دل غمدیده وبیمار ما

سد بین ما وتو شد زشتى کردار ما

سرکشى از ما کنى آیا تو اى دلدار ما؟

کى بپایان مى رسد این روزگار تار ما؟

کى برون آید پى یارى واستنصار ما

خون دل تا کى چکد از دیده ى خونبار ما؟

غفلت از یاد تو کرد آخر سیه طومار ما

قیل وقال

خود گواهى از دل آشفته واحوال ما

اى عزیز جان ودل، بگذشت در هجران تو

در همه عالم نباشد غیر تو ما را امید

گر چه ما شرمنده ایم از تو ولى از لطف تو

بال وپر باید که پرواز سر کویت کنیم

تا بکى وابسته باید بود بر بیگانگان

در میان فتنه ى آخر زمان چون (ملتجى)

 

بخت ما شد واژگون از کثرت آمال ما

روز ما وهفته ى ما، ماه ما وسال ما

اى امید نا امیدان رحم کن بر حال ما

صحبت از روز وصال تست قیل وقال ما

زاتش هجر تو آخر سوخت پر وبال ما

کى رسد عهد تو وایام استقلال ما؟

مانده ایم آخر بیا یکدم به استقبال ما

حسرت وصال

آیا شود گذار تو افتد بکوى ما

ما در دیار غربت ودر کنج انزوا

در حسرت وصال تو طى شد صراط عمر

ذرات کن فکان همه در هاى وهوى تو

اندر نماز عشق که شرحش نگفتنى است

یا رب اگر نصیب کنى وصل او چه باک

اى (ملتجى) مگر نشنیدى پیام دوست

 

یک لحظه روى ماه تو افتد بروى ما

آیا شود نگاه تو افتد بسوى ما

ترسم بخاک دفن شود آرزوى ما

تنها نه ذکر نام تو شد هاى وهوى ما

خوناب دیده گان شده آب وضوى ما

در راه وصلش ار برود آبروى ما

(تقوى ترا چو نیست مکن جستجوى ما)

حل معما

اى یادگار عترت طاها بیا بیا

اى مونس شکسته دلان کن عنایتى

دلهاى عاشقان تو کانون ماتم است

تا کى بسوزم از غم هجر تو همچو شمع؟

با جان بى لیاقتم از بهر دیدنت

دیگر بس است سر به بیابان گذاشتن

اى والى زمان ومکان کى کنى ظهور؟

ما را ظهور تست معماى مشکلى

ما ورشکسته ایم ببازار معرفت

چشم انتظار مانده که از تو خبر شود

مبهوت وواله رخ نورانى توام

برچیده کى بساط ستم مى کنى بدهر؟

ذکر مدام (ملتجى) خسته جان تست

 

وى نور چشم حضرت زهرا بیا بیا

از بهر دلنوازى دلها بیا بیا

کى یابد این قلوب تسلى؟ بیا بیا

مى سوزم از فراق، سراپا بیا بیا

یکجا کنم بجان تو سودا بیا بیا

اى رهنورد دره وصحرا بیا بیا

تا کى تراست غیبت کبرى؟ بیا بیا

در وصل تست حل معما بیا بیا

تنخواى عمر رفت به یغما بیا بیا

مخفى چرا تو گشته اى از ما؟ بیا بیا

منت بنه بعاشق شیدا بیا بیا

ویرانگر بناى ستم ها بیا بیا

اى کارساز دنیى وعقبى بیا بیا

مجرى امر

مولا بیا مولا بیا

وى مجرى امر خدا

هجر تو ما را خسته کرد

قسمت نشد ما را لقا

خصم ستمگر خیره شد

بهر دفاع از اولیا

اى مونس غمدیدگان

اى دلنواز انبیا

خون شد دل یاران تو

تا کى تویى در اختفا

فرق دو تاى ابو الحسن

تا کى برآرد ناله ها

بازوى زهراى جوان

گویند با شور ونوا

فوج ملائک در سما

سوى تو دارند التجا

در هر کجا حاضر تویى

اى آگه از احوال ما

شد (ملتجى) پابند تو افتاده او در بند تو

 

اى مهدى زهرا بیا

اى مهدى زهرا بیا

چون مرغ پر بشکسته کرد

اى مهدى زهرا بیا

بر دوستانت چیره شد

اى مهدى زهرا بیا

اى همدم رنجیدگان

اى مهدى زهرا بیا

از فرقت وهجران تو

اى مهدى زهرا بیا

لخت جگرهاى حسن

اى مهدى زهرا بیا

راس شه لب تشنگان

اى مهدى زهرا بیا

ارواح خیل انبیاء

اى مهدى زهرا بیا

بر کار ما ناظر تویى

اى مهدى زهرا بیا

او را مکن از خود جدا اى مهدى زهرا بیا

نویسنده: على اصغر یونسیان        منبع:www.irpdf.com




:: برچسب‌ها: زمزمه ى انتظار
.....به زودی ....

بازدید امروز: 10
بازدید دیروز: 5
کل بازدیدها: 238412